سلام منِ هشتاد ساله؛
نمیدانم آیا در هشتاد سالگی داری به زندگیت ادامه میدهی یا نه. نمیدانم آیا دوقلوهایت تا آن موقع سر و سامان گرفتهاند یا نه. نمیدانم آیا به پیچیدگیهای زندگی خو گرفتهای. تا الان که خودت را در زندگی خیلی دست کم گرفتهای. دیگران هم تو را دست کم گرفتهاند. این در زندگی طبیعیست که وقتی خودت را دست پایین بگیری، دیگران هم تو را متقابلاً دست پایین بگیرند.
منِ هشتاد ساله،
زندگی در عین اینکه عادلانه است، به ناعادلانهترین شکل ممکن ادامه دارد. زندگی با آنکه یک جاهایی با رحم و مروّت با تو رفتار میکند، جاهایی دیگر در زندگی با بیرحمی تمام از تو آدمی دیگر میسازد.
منِ هشتاد ساله،
هیچ وقت در زندگی آدم بیرحمی نبودهام. ولی گویا زندگی با ما سر ناسازگاری دارد. امیدوارم در هشتاد سالگی هم آدم بیرحمی نباشم. چرا که میدانم آدمها در زندگی تا هشتاد سالگی و حتا بالاتر از این سن و سال هم دچار نوسانات شدید اخلاقی میشوند. امیدوارم فقط در آن سن به پختگی کامل برسم.