مرد شدنت مبارک عزیزکم
دوشنبه، ۱۱ مرداد ۱۴۰۰
تا همیشه دوستت دارم بزرگ مرد کوچک من.
این روزها که تو نمیتوانی زیاد حرکت کنی، چرا که تو را ختنه کردهایم. این روزها که تا میخواهی بدوئی و بروی بازی کنی و سریع پاهایت درد میگیرد را فراموش نمیکنم. این روزها امیدوارم کمتر درد به سراغت بیاید. امیدوارم زیاد درد نکشی. امیدوارم خیلی زود این دردها فراموشت شوند. میدانم هم خیلی زود آنها را به فراموشی میسپاری.
عزیزکم، این دردهای جسمانی نیستند که موجب فرسودگی آدمی میشوند؛ بلکه این زخمهای روحی است که آدم را اسیر میکند و چه بسا تا آخر عمر گریبان تو را میگیرند. زخمهای روحی از جسمی به مراتب بدترند. زخمهای روحی موجب درد و مرضیست که باعث آزار تو و اطرافیانت است. کاش اینها را از دوران طفولیت میدانستیم و نمیگذاشتیم کسی به ما زخم وارد کند. کاش از همان ابتدا میدانستیم و نمیگذاشتیم دیگران اینطور به ما آسیب بزند. اینطور روحیه ما را تضعیف کند و آسیبهای جدی به ما وارد آید.
عزیزکم، امیدوارم تو هم یاد بگیری از آدمهایی که به تو زخم میزنند زود فاصله بگیری و ازشان هرچه سریعتر دور شوی. کاش یاد بگیری چگونه با آدمها ارتباط برقرار کنی. بعضی آدمها را نباید باهاشان خیلی صمیمی شوی. نباید خیلی باهاشان دوست شوی. بعضی آدمها اصلا برای دوستی ساخته نشدهاند. ارتباط نزدیک با این آدمها سم است. آنها هم تو را مثل خودشان سمی میکنند.
سمی که وارد بدنت میشود، ممکن است به این سرعت از بدنت خارج نشود. ممکن است این زخمها تا سالیان سال باهات باقی بماند. فقط سعی کن ازشان فاصله بگیری. سعی کن تا حد ممکن ازشان دور باقی بمانی.
این آدمها برای ارتباطگیری مناسب نیستند. این آدمها همانطور که بهت گفتم فقط تو را سمی میکنند. میدانم تشخیصشان واقعا کار مشکلیست، ولی به محض اینکه شناختی آنها را، ازشان فاصله بگیر.
وقتی دیدم عاقل شدی و آن را در هوش سرشارت دیدم، کتاب را میدهم بخوانی تا از مطالبش در زندگیت استفاده کنی. امیدوارم تا آن موقع چاپهای دیگرش به دستت برسد. و نهایت استفاده را ازش ببری.