در حوالی من

یادداشت‌های یک عدد من

در حوالی من

یادداشت‌های یک عدد من

۲ مطلب در دی ۱۳۹۹ ثبت شده است

آخر همه چیز خوب میشه...

پنجشنبه‌، ۲۵ دی ۱۳۹۹

همه خوابیده‌اند. در این خواب نیم روزی افکارم به گذشته‌های نه چندان دور پرت است. تا الان روزهای سختی را با همسر به طور مشترک تجربه کرده‌ایم. روزهایی که وقتی مرورشان می‌کنم، ته دلم به خودم می‌گویم ما می‌توانستیم روزهای بهتری را هم برای خودمان رقم بزنیم. این روزها با همه‌ی سختی‌هایش می‌گذرند، و امیدوارم روزهای در پیش رو، بهتر از اینی باشد که در حال تجربه کردنشان هستیم. 

وقتی که به گذشته‌ها فکر می‌کنم و می‌بینم چه بلاهایی را از سر گذرانده‌ام،  به خودم می‌گویم کاش دیگر تکرار نشوند. کاش دیگر آن روزها نیایند. حتا از فکر کردن راجع بهشان حالم را دوباره بد می‌کنند. حتا از اینکه تند تند میایم اینجا و تایپ می‌کنم حالم بد است و حالم خوب نیست،  بهم می‌خورد.  

ته دلم میدانم همه‌چیز درست می‌شود. آخر می‌دانی به این جمله عمیقا ایمان دارم که می‌گوید:« آخر همه چیز خوب میشه،  اگه دیدی خوب نشد،  بدون هنوز آخرش نشده» 

  • یک من

شب آرامی بود
می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
زندگی یعنی چه؟
مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا
لب پاشویه نشست

پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند، و مرا برد،  به آرامش زیبای یقین
:با خودم می گفتم
زندگی،  راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست

زندگی ، آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
!!!هیچ
زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری

شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت
زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست

شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با، امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک
به جا می ماند

زندگی، سبزترین آیه، در اندیشه برگ
زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق
زندگی، فهم نفهمیدن هاست

زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم

رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم
زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست
زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر، که مرا گرم نمود

نان خواهر، که به ماهی ها داد
زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت
زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست
من دلم می خواهد
قدر این خاطره را دریابیم.

  • یک من