در حوالی من

یادداشت‌های یک عدد من

در حوالی من

یادداشت‌های یک عدد من

۵ مطلب در اسفند ۱۳۹۹ ثبت شده است

نوروزتان پیروز، هرروزتان نوروز

شنبه‌، ۳۰ اسفند ۱۳۹۹

بوی جان می آید اینک از نفس های بهار

دستهای پر گل اند این شاخه ها ، بهر نثار

با پیام دلکش ” نوروزتان پیروز باد ”

با سرود تازه ” هر روزتان نوروز باد ”

شهر سرشار است از لبخند ، از گل ، از امید

تا جهان باقی است این آئین جهان افروز باد . . .

سال نو مبارک


 

  • یک من

عشق مادرانه

چهارشنبه‌، ۲۰ اسفند ۱۳۹۹
یک.  دوقلوها خوابیده‌اند.  من اما نشسته‌ام و دارم وبلاگ می‌خوانم. سال‌هاست وبلاگ می‌خوانم. سال‌هاست وبلاگ خواندن جزو عادت‌های هرروزه‌ام شده است. وبلاگ خواندن را دوست دارم.  این را مدتی‌ست که کشف کرده‌ام.  کشف کرده‌ام آن را حتی از داستان خواندن بیشتر‌تر دوست دارم. شاید چون وبلاگ زندگی واقعی آدم‌ها (آدم‌های واقعی و آدم‌های مجازی)  را در خود دارد.  و آنها را بهتر به تو می‌شناساند.  
دو.  مدت‌هاست حالم هم خوب هست و هم خوب نیست. حالم خوب است چون این دوقلوهای دوست‌داشتنی را دارم.  دوقلوهایی که صدهزار مرتبه، خدا را به خاطرِ داشتنشان شاکرم. حالم خوب نیست چون کرونا خیلی دارد دیگر فشار و سنگینی را به ما تحمیل می‌کند. فشار و سنگینی چه را؟  نمی‌دانم. فقط می‌دانم این روزها یک چیزهایی درست نیست. یک چیزهایی درست در جایشان قرار نگرفته‌اند.  
سه.  این شب‌ها را دوست دارم.  شب‌هایی که می‌نشینم و می‌نویسم.  شب‌هایی که ممکن است دیگر تکرار نشوند.  شب‌هایی که در آن آسوده‌ام.  شب‌هایی که دلم می‌خواهد تا خود صبح پلک بر هم نگذارم و بنشینم و بنویسم. زیادی خودم باشم. با خودم حرف بزنم. با درونم حرف بزنم. از خودم بگویم. از خودم که در این سال‌ها جا گذاشته‌ام.  
چهار. حرف‌ها دارم که می‌خواهم آنها را در این وبلاگ بگویم/بنویسم. حرف‌هایی که شاید به درد هیچ‌کس نخورد. ولی به درد خودم که می‌خورد. بیشتر با درونیاتم آشنا می‌شوم. 

پ. ن: خودم هم هنوز رابطه‌ی بین موضوع و مطلب اصلی را نفهمید‌ه‌ام.  
  • یک من

همین‌جوری‌نوشت

دوشنبه‌، ۱۸ اسفند ۱۳۹۹

"سعدی"

برخیز که می رود زمستان

بگشای در سرای بستان

نارنج و بنفشه بر طبق نه

منقل بگذار در شبستان

وین پرده بگوی تا به یک بار

زحمت ببرد زپیش ایوان

آواز دهل نهان نماند

در زیر گلیم عشق پنهان

بر خیز که باد صبح نوروز

در باغچه می کند گل افشان

خاموشی بلبلان مشتاق

در موسم گل ندارد امکان


  • یک من

بهار من، بهار تو، بهار ما

يكشنبه‌، ۱۷ اسفند ۱۳۹۹

بوی باران بوی سبزه بوی خاک
شاخه‌های شسته باران خورده پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می‌رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
خوش به حال چشمه‌ها و دشت‌ها
خوش به حال دانه‌ها و سبزه‌ها
خوش به حال غنچه‌های نیمه باز
خوش به حال دختر میخک که می‌خندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب

ای دل من گرچه در این روزگار
جامه رنگین نمی‌پوشی به کام
باده رنگین نمی‌نوشی ز جام
نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که می‌باید تهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکویی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش می‌شود هفتاد رنگ


فریدون مشیری

  • یک من

عید امسال

جمعه‌، ۱۵ اسفند ۱۳۹۹

دیگه چیزی نمونده تا عید. همه دارند برای عید خودشان را آماده می‌کنند. با آنکه ما هم کارهای عید را کرده‌ایم، امسال عید احساس خوشحالی نمی‌کنم. عید امسال را دوست ندارم.  اصلا یک طوری است امسال.  نمی‌دانم چطور توضیح دهم.  واقعا واقعا همه سرشان را در لاک خودشان فرو کرده‌اند،  همه انگار با هم قهر هستند،  انگار دیگر هیچ‌کس آدم سابق نیست.  قبل از عید چند عدد دندان خراب داشتم.  آنها را درست کردم.  و با اینحال عید امسال واقعا با بقیه عیدهای دیگر فرق دارد. 

  • یک من