در حوالی من

یادداشت‌های یک عدد من

در حوالی من

یادداشت‌های یک عدد من

۶ مطلب در شهریور ۱۴۰۰ ثبت شده است

توکل بر نام اعظمت

چهارشنبه‌، ۳۱ شهریور ۱۴۰۰
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۳۱ شهریور ۰۰ ، ۰۲:۰۳
  • یک من

ای نامه که می‌روی به‌ سویش...

جمعه‌، ۲۶ شهریور ۱۴۰۰

اولین باره بعد از مدت‌ها حس خوشحالی دارم.  شاید هم این احساس باید تداوم داشته باشه تا خیلی چیزها از یادمون بره. دیگه نمی‌خوام گذشته‌ها برگرده.  کاش این روزهای گ.  از یادمون بره.  شروع خوبی با هم نداشتیم ولی امیدوارم پایان خوبی داشته باشیم.

  • یک من

تمامی ندارد انگار

جمعه‌، ۱۹ شهریور ۱۴۰۰

بعضی مواقع خودم را زیادی درگیر بعضی احساسات و عواطفی می‌کنم که زیادی پوچ و بیهوده هستند و واقعا می‌خواهم خودم را برای چندمین بار تغییر بدهم. خسته‌ام ولی به نظرم ارزشش را دارد. کاش این روزهای تاریک تمام شوند.  کاش این روزها هم بروند که بروند و دیگر برنگردند.  امسال در مدرسه‌ای افتاده‌ام که دو سال پیش بودم.  قبل از مرخصی با خودم مثل حالا گفتم کاش دیگر به این مدرسه پا نگذارم،  ولی هیچ چیز ساده دست از سر آدم بر نمی‌دارد.  ۱۲ ساعت پرورشی بهم داده‌اند در این مدرسه. با مدیری که همان دو سال پیش با هم دعوا کردیم.  حالا امسال به جای درس تخصصی بهم پرورشی داده‌اند.  اما دیگر نمی‌خواهم با هیچ‌کس بحث کنم که چرا درس تخصصی نداده‌اند.  فقط همه‌چیز را واگذار می‌کنم به همان خدای نادیده که خودش بهتر می‌داند جایگاه هرکس کجاست. در آن مدرسه دیگر هم، ۶ ساعت زبان است و ۶ ساعت غیر تخصصی. دیگر خودت به خیر بگذران.  همه چیز را سپرده‌ام به تو. 

  • یک من

سلام همسر عزیزم.

این روزها که حال دلم خوب نیست و با هر حرفی در هم می‌شکنم، دوست داشتم و با تمام وجود دلم می‌خواست جوری دیگر می‌بود. مخصوصا از لحظه‌ای که بچه‌ها متولد شدند. همیشه دلم می‌خواست تا دو سالگی بچه‌ها بتوانم به حد کفایت مادری خوب برایشان باشم. نبودم. نه مادر خوب و نه همسری خوب برای تو. تویی که انتظار داشتم همیشه در کنارم می‌ماندی و آنقدر دوستم می‌داشتی که همه‌ی اینها را با صبوری به من یاد می‌دادی. یاد می‌دادی باید صبورتر می‌بودم. راستش من صبور نیستم. این را از وقتی فهمیدم که باهات ازدواج کردم. تو هم صبور نبودی و حالا دارم می‌بینم بی‌گذشت‌ترین موجودی را که حتی از کوچکترین مسائل هم نمی‌گذرد. راستش دیگر نمی‌خواهم حرف اضافه‌تری بزنم که دوباره به هر دوتایمان که اوضاع را از این بدتر بکنم. فقط این را بدان که روزها اینگونه باقی نمی‌ماند. نه برای من. نه برای تو.

  • یک من

فعلن از اعصاب معصاب تعطیلم

جمعه‌، ۵ شهریور ۱۴۰۰
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰۵ شهریور ۰۰ ، ۱۷:۲۶
  • یک من

فقط خسته‌ام. همین.

پنجشنبه‌، ۴ شهریور ۱۴۰۰
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰۴ شهریور ۰۰ ، ۱۷:۵۰
  • یک من