این روزها
یک. کتاب موفقیت در زندگی یا مدرسه تالیف علیرضا سراجیان را دیشب تمام کردم. واقعا مطالب خوبی در آن گنجانده شده بود. از سیستم نظام آموزشی صحبت کرده بود که ناکارآمد است و آنطور که باید و شاید مفید نیست. برای درک بهتر موضوع در بخشهای مختلف کتاب سوالاتی مطرح کرده بود که به آن سوالات پاسخ داده بود. مثلا سوالاتی که در کتاب مطرح شده اینها هستند: مدرسه از من چه چیزی ساخت، مدرسه چیست، برای بهتر شدن چه باید کرد، مشکلات، آفتها و کمبودهای نظام آموزشی چه چیزهایی هستند، آسیبشناسی کرده بود و راهحل را مطرح کرده بود. در آخر کتاب هم اشاره کرده بود که اگر می، خواهیم جامعهای در صلح و آرامش داشته باشیم، بهتر است امروز بذرهای آن را بکاریم و فضای جامعه را برای رشد همهجانبه کودک مهیا کنیم.
بخشهایی از کتاب:
مدرسه مکانی است که ما میآموزیم، چگونه زندگی ایده آلی برای خودمان بسازیم، نه این که منتظر باشیم زندگی ایدهآلی به ما داده شود. مدرسه ما را خلاقتر میکند، به ما می آموزد چطور با دیگران ارتباط برقرار کنیم، عزت نفس و اعتماد به نفس ما را بالاتر می برد. مدیریت مالی، زمان و بحران را به ما می آموزد، کمک میکند ما بتوانیم چرایی زندگی خود را بیابیم و برای آن گام برداریم و با استعدادها و توانمندی های خود آشنا شویم. ما را با مهارت هایی که لازمه ی زندگی کردن است آشنا میکند.
اگر به دنبال پیشرفت و موفقیت خود، فرزندانمان و جامعه هستیم، پیشنهاد دارم نگاهی متفاوت تر و عمیق تر به مدرسه و نظام آموزشی داشته باشیم و مسئولیت خود را در هر جایگاهی که هستیم، بپذیریم و بیاییم در ابتدا باورهای خودمان را نسبت به آموزش تغییر دهیم، تا در نهایت، بتوانیم آن تغییراتی را که به دنبالش هستیم، در جامعه ببینیم.
مدیریت دانش یعنی اینکه ما هر چه که می خواهیم را یاد بگیریم؛ در این صورت شاید حجم مطالب، کم به نظر برسد؛ اما آن را درک کرده ایم و در آن زمینه، تخصص داریم.
معلم یکی از مهمترین عنصرهای نظام آموزشی می باشد. این معلم است که محتوای کتاب را ساده تر و قابل هضم می کند. اوست که ارزشهای زندگی را به بچهها نشان میدهد، مهارتهای زندگی را آموزش میدهد، از داشتن هدف و در مورد لذت بردن از زندگی به آنها میگوید. معلم باید به نیاز بچهها توجه کند، احساسات هرکدام را درک کند، برای هر کدام از بچهها، فردی قابل اعتماد باشد، آن ها را با هم مقایسه نکند، به دانش آموزانش شوق و انگیزه بدهد، آنها را تحسین کند نه این که آنها را وارد رقابت کند و بکوشد تا دانشآموزانش ساکتترین بچههای مدرسه باشند و بهترین نمرات را بیاورند. او میتواند خلاق بودن را در آن ها رشد دهد، تفکر انتقادی را جایگزین «همین که میگویم را بنویس» کند. این ویژگیهای فردی که بیان کردم، نام بهترش تسهیلگر است تا معلم.
معلم کسی است که صرفا علم می آموزد؛ اما تسهیلگر کسی است که به رشد همه جانبه فرد، بها می دهد کسی که باید و نباید تعیین نمیکند، برای بچه ها شغل در نظر نمی گیرد، به آنها کمک می کند تا دنبال علایقشان بروند و از زندگی خود لذت ببرند و شاد باشند.
دو. این روزها بیشترین وقتم را با دوقلوهایم میگذرانم. بزرگ شدنشان را شاهد هستم. این که هر روز میگذرد و میبینم چطور رشد میکنند و یاد میگیرند برایم به شیرینی قند است. کاش من هم بیشتر در کنارشان یاد بگیرم. یاد بگیرم مادر صبورتری باشم. و توانمندیهایم را بیشتر کنم.
- ۰۰/۰۳/۱۴