تمامی ندارد انگار
بعضی مواقع خودم را زیادی درگیر بعضی احساسات و عواطفی میکنم که زیادی پوچ و بیهوده هستند و واقعا میخواهم خودم را برای چندمین بار تغییر بدهم. خستهام ولی به نظرم ارزشش را دارد. کاش این روزهای تاریک تمام شوند. کاش این روزها هم بروند که بروند و دیگر برنگردند. امسال در مدرسهای افتادهام که دو سال پیش بودم. قبل از مرخصی با خودم مثل حالا گفتم کاش دیگر به این مدرسه پا نگذارم، ولی هیچ چیز ساده دست از سر آدم بر نمیدارد. ۱۲ ساعت پرورشی بهم دادهاند در این مدرسه. با مدیری که همان دو سال پیش با هم دعوا کردیم. حالا امسال به جای درس تخصصی بهم پرورشی دادهاند. اما دیگر نمیخواهم با هیچکس بحث کنم که چرا درس تخصصی ندادهاند. فقط همهچیز را واگذار میکنم به همان خدای نادیده که خودش بهتر میداند جایگاه هرکس کجاست. در آن مدرسه دیگر هم، ۶ ساعت زبان است و ۶ ساعت غیر تخصصی. دیگر خودت به خیر بگذران. همه چیز را سپردهام به تو.
- ۰۰/۰۶/۱۹